آنگاه كه غريضه ي قداست را پرهيز مي كنم
























آنگاه كه غريضه ي قداست را پرهيز مي كنم
و قوطي غذاي سگها را ليس مي زنم
وطاق دو ستون كوتاهم با مقرنس بر آمده اش نم چسب ناك مي گيرد
و مثل يابوها نفس نفس مي زنم و زجر مي كشم وجان مي دهم
به صليب مي بندم تو را خودم
تا لذتم چند برابر حواري خائن تو شود
ای مسيح
1386520رهاngr8
+ نوشته شده در سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت 9:53 توسط گروه ادب و هنر سپیدگاه
|
دلمان می خواهد