آنگاه كه غريضه ي قداست را پرهيز مي كنم

   






آنگاه كه غريضه ي قداست را پرهيز مي كنم

 

و قوطي غذاي سگها را ليس مي زنم

 

وطاق دو ستون كوتاهم با مقرنس بر آمده اش نم چسب ناك مي گيرد

 

و مثل يابوها نفس نفس مي زنم و زجر مي كشم وجان مي دهم

 

به صليب مي بندم تو را خودم

 

تا لذتم چند برابر حواري خائن تو شود

 

ای مسيح

 

1386520رهاngr8

درد

یکتا دردی بود که دود به چشم دیگران می پاشید
دردش این بود که آتش ندیده بود