آگه گاه دست خط 16 از آخرین روزهای 1390 در سپیدگاهان
آگه گاه دست خط 16
این فصل آگه گاه : نادانی

........................................................................................................
آنگاه که از خود بی خود شده
درمانده و بیهوده
به چشم ناخودآگاه خویش
به خویشتن خویش می نگرم و
ناظر بر این باطل می شوم و
افسوس می خورم کین؛
کین آدمی زاده ی عصر
کین سرما خورده، افسرده خیال
کین ...
تعمیرگاه درد دایر کرده ست
روغن تسکین بکر
باطری زاپاس فکر
....
دیگر انسان افسانه و
زادگاهش کارخانه و
تفریحش اجباری شدست
...
نادانی دیگر ندانستن نیست
نادانی دیگر خرافه پردازی نیست
نه...به گمانم
نادانی دیگر بدگویی نیست
نادانی همپای دانایی ست...
نادانی دانش هزاره های پایانی ست.
اصغر خوش خلق
901219
........................................................................................................
سلام و ادب و احترام به دوستان ارجمند ، گاه نشینان، هم گاهان، گاه اندیشان و گاه داران سپیدگاه
نکاتی را در رابطه با متون و دست نوشته های شما عزیزان ارجمند نیاز دیدیم که برای پیشبرد زیبایی اندیشه و ارتقاء سطح کیفی دست خط بدان اشاره می کنیم:
- از نگارش متون انگلیسی(و زبان های دیگر) حدالامکان پرهیز کنید و در صورتی که به متن اصلی نیاز شد خواهشمندیم که برگردان(ترجمه) آن را نیز یادداشت نموده تا دوستان ادیبی که مهارت های آشنایی با زبان های دیگر را ندارند از برکت دانش هم مولف و هم مترجم بی نسیب نمانند.
- در صورتی که از توانایی نگارش (رسم الخط) خوانا بهره مند نیستید، لطفا از دوستان خوش ذوق خود در این مورد کمک بگیرید.
- از نگارش روی صفحات تیره و همچنین قلم های رنگی و روشن بر روی صفحاتی که نیز روشن هستندپرهیز کنید، چرا که در این صورت (محدودیت تک رنگ) امکان چاپ آنها میسر نخواهد شد.
- از رسم اشکال و شکل ها، تزئینات بی مورد در حواشی متن خود ( به جهت احترام به حقیقت و ارزش متن) جلوگیری کنید و اگر این مورد، نقش مفهومی در اثرادبی شما ایفاء می کند، خواهش می کنیم با رعایت اصول و مبانی ( ترکیب بندی، رنگ گذاری مناسب و ...) ارزش معنوی آنها را حفظ کنید.
- در صورت نگارش متن های اقتباسی یا نقل قول، حتماً از زیر نویس برای استناد و جستجوی دانش پژوهان ادب و هنر استفاده کنید و اگر مولف خود شما هستید از نام خود ما را محروم نکنید.
- از نگارش متن هایی که سزاوار اندیشه ی انسانی و الهی نیستند و از حریم ارزشمند مقام انسانی دور هستند، پرهیز نموده و بنا را بر احترام به شأن و منزلت حقیقی خویشتن بگذاریم.
با سپاس و ارج نهی به حضورتک تک شما گاه نگارندگان محترم و ادیب و فرهیخته گروه ادب و هنر سپیدگاه
........................................................................................................
کلید نوشته های دست خط
این بخش اختصاص دارد به متون ارسالی به رایانامه ی سپیدگاه
اگر فرصتی برای بودن نیست، بگذار کنار یادت زیر درخت ِ همیشه بنشینم. اگر فرصتی برای بازگشتنت نیست، یادم را برایت میگذارم، بگذاریادت را با خود ببرم...
هم آهنگ تنهایی های من! پاهای ما ازان ما نیست که بمانیم. دستها صاحبان تازه پیدا میکنند. چشم ها لابه لای پرده های رنگین گم میشوند! پس بخاطر نامه ی ننوشته ام یاد مرا پاره نکن....مرا که من در هر سکوت تو را زمزمه میکنم...
نویسنده: آزاده تیموری
........................................................................................................
پیام آمد: به آگاهی دوستان گاه نشین سپیدگاه ( هم گاهان و گاه اندیشان گرامی)می رسانیم که: با آغاز فصلی که بعد از زمستان سپید سر می رسد، سایت رسمی سپیدگاه نیز به نشانی: www.sepidgaah.com یا www.sepidgaah.ir نیز در فضای مجازی ( اینترنت) شروع به فعالیت خواهد نمود. امیدواریم با راه اندازی و گشایش این پایگاه اینترنتی از این پس فعالیت های گسترده تری را شاهد باشیم. تعامل و گفت و گو، آگاهی رسانی، پشتیبانی و ارائه بهتر ارتباط و ... از جمله اهدافی ست که برای راه اندازی این سایت برای گاه اندیشان و گاه نشینان در نظر گرفته شده است.
///// به امید خدا در بهار سال جاری مجموعه ی گاه 2 سپیدگاه ، کاری دیگر از گروه ادب وهنر سپیدگاه به یاری دوستان گاه نشین گرامی در سپیدگاهان عرضه خواهد شد///// تعدادی از دست نوشته های برتر دست خط، در ماهنامه ی انشاء و نویسندگی بهمن ماه مورد استفاده قرار گرفت که با هماهنگی های صورت گرفته، این نشریه نیز به زودی در سپیدگاهان عرضه و به فروش خواهد رسید ///// همکاری سپیدگاه با کانون فرهنگی - حمایتی کودکان کار( کودکان کوشا) : تولیدات و محصولات فرهنگی این کانون (دست ساخته های کودکان کار) در سپیدگاهان به نفع کودکان کار به فروش خواهد رسید، هم اکنون بُرد محصولات و تولیدات این مجموعه در سپیدگاه ولی عصر نصب شده است///// گاه نشینان گرامی و ارجمند سپیدگاه جهت ثبت نام در سامانه ی پیامکی سپیدگاه با حضور در سپیدگاهان و درخواست ثبت نام و ارائه ی شماره ی همراه خود ویا ارسال پیامک به شماره ی 30009900038842 می توانند از پشتیانی پیامکی این سامانه بهره مند شوند.
........................................................................................................
کودکان در هر جای دنیا که باشند، با هر رنگ، زبان، نژاد و ملیتی، معصوم ترین و ساده ترین احساسات انسانی را در گرو خویش دارند... با این توصیف، مجموعه ی سپیدگاه، در آستانه ی نوروز باستانی 1391 ، به همراه کانون فرهنگی- حمایتی کودکان کار (کودکان کوشا) به انگیزه ی زیبا اندیشی و زیبا اندوزی در بستر نگاه انسانی، همکاری فرهنگی خود را آغازخواهد نمود.
موضوع انشاء: فصل پاییز/ نام آموزگار: خانم واقع بین / کلاس سوم شقایق / نام دانش آموز: آفتاب عالمگیر
به نام خدای آفریننده ی پاییزهای رنگارنگ؛ که باعث می شود مدرسه ها باز بشود و ما باز هم به درس خواندن خویش بپردازیم.
مادرم می گوید؛ مهر مهربان از راه رسیده است؛ خوش به حالت دخترم که می توانی به مدرسه بروی. مادرم همچنین عرض می نماید؛ مهر بوی دفتر و کتاب و پاک کن می دهد. به نظر بنده مادرم اشتباه می کند، چرا که دفتر و کتاب اصلاً بو نمی دهد. به نظر من، مهر خیلی خوب است. چون که برگ های درختان رنگارنگ می شوند و بر روی زمین می ریزند و ما وقتی که از روی آن ها رد می شویم، صدای پای خود را می شنویم. و آنگاهان که در راه مدرسه هستیم، آن برگ ها را در روی یکدیگر می ریزیم و برگ ها به مانند پروانه های رنگارنگ دور سر ما می چرخند و سپس بر روی زمین می ریزند. مادرم می گوید مهر فصل مدرسه ها می باشد و در آن همه ی کودکان به مدرسه می روند. ما ولی می دانیم که در این ماه همه ی بچه ها به مدرسه نمی روند. در سر کوچه ی سوپر مارکتی ِ برچسب های سیندرلا، یک بچه ای که خیلی کودک است، هست که به مدرسه نمی رود. ما مطمئنیم که آن بچه به مدرسه نمی رود. چرا که هم وقتی که من شیفت صبح هستم در راه مدرسه او را می بینم، هم وقتی که شیفت عصر هستم، در راه مدرسه او را می بینم. اصلاً در همه ی فصل های زیبا و رنگارنگ من او را در آنجا می بینم. تا الان که ما به کلاس سوم آمدیم همیشه آن بچه را آنجا دیده ایم. آن بچه یک کمی نابینا است و نمی تواند جایی را ببیند. همیشه در آنجا می نشیند و یک ترازو هم جلوی خودش می گذارد. بعضی از مردم ها هنگام عبور از آنجا خود را وزن می نمایند. یک روز من در پیش آن بچه که خیلی کودک است رفتم و از او پرسیدم، کلاس چندم است؟ او به بنده عرض کرد که تا حالا به مدرسه نرفته است. ما به او عرض کردیم؛ او باید به مدرسه ی بچه های نابینا برود. او به ما عرض کرد؛ پول ندارد و باید کار بنماید تا خرج عمل پدر خود را در بیاورد. ما خیلی تعجب کردیم؛ زیرا که پدر من می گوید، اگر بچه ها مریض بشوند، همیشه پدرها باید خرج عمل آن ها را بدهند. نه آنکه بچه ها خرج عمل پدرهایشان را بدهند. ما هر چه فکر می کنیم؛ تعجب می نماییم. زیرا که با اینکه آن بچه سالیان دراز است که آنجا نشسته است و دارد خرج عمل پدر خود را در می آورد، هنوز خرج عمل پدر خود را در نیاورده است؟!
مادرم خیلی مادر مهربانی است، ولی انگار اصلاً توی باغ نیست، همه اش می گوید همه ی بچه ها باید به مدرسه بروند. همه ی بچه ها به مدرسه می روند و از این جور حرف ها. مادرم عاشق ماه مهر است، آنگاهان که باران نم نم باریدن می گیرد، چای دم می نماید و فنجان خویش را در دست می گیرد. سپس در کنار پنجره آشپزخانه می ایستد و چای می نوشد و عاشق هوا می شود. من نیز به مانند مادر خود بودم. در گذشته، عاشق باران بودم. ولی اکنون مدتی است که دیگر آنگونه نمی اندیشم. زیرا که یکبار که باران می بارید و بنده بارانی قرمز خود را پوشیده بودم، و به همراه پدر خود به سوپر مارکتی ِ عکس های سیندرلا می رفتیم، دوباره آن بچه را دیدم. آن بچه هم چنان در زیر باران نشسته بود. هیچ کس خودش را وزن نمی کرد. من می خواستم به او نزدیک بشوم ولی پدر بنده به بنده گفت »تند تر بیا , خیس می شویم.« من تندتر رفتم تا خیس نشویم. اکنون فقط وقتی که شب ها باران می بارد؛ عاشق باران می شوم. چرا که در روزها آن بچه که خیلی کودک است و در کنار کوچه می نشیند، خیس می شود و ممکن است که سرما بخورد.
من ماه مهر را دوست دارم. چرا که در آن خداوند باد می وزاند. در راه مدرسه خیلی خوش می گذرد. در کوچه خانم ناظم نیست و ما مقنعه ی خود را بر می داریم و باد در موهای ما وزیدن می گیرد. آنگاه بنده عاشق باد می شوم. باد خیلی مهربان هم هست. چرا که به دودکش قنادی سر کوچه ی سوپر مارکتی عکس های سیندرلا هم می وزاند. هنگامی که باد به دودکش قنادی می وزاند، گرمای آن را به سمت بچه ای که خیلی کودک است می کشاند و ما از باد بسیار زیاد سپاسگزار هستیم. زیرا که باعث می شود در مهر مهربان که هوا سرد شدن خود را آغاز می نماید، آن بچه گرم بشود.
مهر، ماه خیلی خوبی است. چرا که ما را به آرزوی خود می رساند. آرزوی من این است که زودتر خیلی خیلی باسواد بشوم. تا بتوانم شاعر بشوم. تا یک شعر خیلی زیبا در وصف آن بچه که به مدرسه نمی رود، بسرایم. تا در کتاب های مدرسه ها چاپ بشود و مادرها و پدرهای بچه ها باورشان بشود که در مهر مهربان، بعضی از بچه ها به مدرسه نمی روند. در اینجا انشای من به پایان می رسد.
پایان
برگرفته ازنوشته ی یکی از دوستان همراه درکانون فرهنگی- حمایتی کودکان کار (کودکان کوشا)
........................................................................................................
گاه اندیشان و هم کاران (گروه ادب و هنر سپیدگاه) این شماره ی دست خط :مهدی هنرمند( محقق گرامی) ، زهرا ساغری (محقق و برگردان برخی واژه ها و جملات به انگلیسی) ، مسعودکاشی( دوست محقق) ،سید ابراهیم بنوفاطمه ( جزو هیات انتخاب دست نوشته ها و محقق گرامی) و مُهان هاشمی ( آرشیو) که از ایشان صمیمانه سپاسگزاریم.
با تشکر ویژه از مدیریت وکارکنان سپیدگاه ( گاه داران و گاه نامان )، دوستان گرامی و عزیزی که همواره در تلاش هستند تا این آگه گاه در زمان مورد نظر و با دقت نظر، به دست گاه نشینان سپیدگاه برسد...
مدیران محترم سپیدگاهان آقایان: عباس محمدی، علی مطهری، اباذر خانی / دوستان و کارکنان عزیز مجموعه ی سپیدگاه از جمله آقایان احمد مراد خانی ، برادران گرامی محمدی و مطهری ، برادران گرامی خانی
و برادران گرامی باباخانی، آقایان اکبری، نقی زاده، قاسمی، کریمی، هاشمی، دالایی، یاسینی، خمداوبی و شاه منصوری که توفیق هم نشینی با ایشان و هم کاری این دسته از دوستان است که دست خط بیش از پیش بتواند آئین سادگی ها ر ا در دل باز تراود. سپاسی از درون برسد به ایشان.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 0:6 توسط گروه ادب و هنر سپیدگاه
|
دلمان می خواهد